یک بار دزدکی با هم رفتیم سینما و من دو ساعت تمام به جای فیلم او را تماشا کردم. دو سال گذشت. جیبهایم خالی بود و من هنوز عاشق فروغ بودم. گرسنگی از یادم رفته بود.
یک روز فروغ پرسید: «کی ازدواج می کنیم؟»
گفتم: «اگر ازدواج کردیم دیگر به جای تو باید به قبض های آب و برق و تلفن و قسط های عقب افتادۀ بانک و تعمیر کولر آبی و بخاری و آبگرمکن و اجاره نامه و اجاره نامه و اجاره نامه و شغل دوم و سوم و دویدن دنبال یک لقمۀ نان از کلۀ سحر تا بوق سگ و گرسنگی و جیبهای خالی و خستگی و کسالت و تکرار و تکرار و تکرار و مرگ فکر کنم و تو به جای عشق باید دنبال آشپزی و خیاطی و جارو و شستن و خرید و میهمانی و نق و نوق بچه و ماشین لباسشوئی و جارو برقی و اتو و فریزر و فریزر و فریزر باشی. هر دومان یخ می زنیم. بیشتر از حالا پیش همیم اما کمتر از حالا همدیگر را می بینیم. نمی توانیم ببینیم. فرصت حرف زدن با هم را نداریم. در سیالۀ زندگی دست و پا می زنیم، غرق می شویم و جز دلسوزی برای یک دیگر کاری از دستمان ساخته نیست. عشق از یادمان می رود و گرسنگی جایش را می گیرد...!
همیشه از وقتی که یادم میاد روی پای خودم ایستادم از اون زمانی که تو ۴ سالگی میرفتم نونوایی و نون میخریدم .......از اون موقع که تو هفت سالگی ۳ تا بچه کوچکتر از خودمو نگه میداشتم و نهار رو هم درست میکردم.......از همون موقع دبیرستان که کار میکردم هرچند مزدی خیلی کم داشت........همیشه هزینه کردن از جیب پدر برام سخت بود از درد مجبوری فقط بقدر رفع حاجت ..... از زمان دانشگاه که بورسیه بودم و تمام سعیم این بود که فشار کمتری روی خانواده باشه.........از همون ۲۲ سالگی بعد از دانشگاه که کاملا مستقل شدم و خوب همیشه سخت بود روی پای خود ایستادن ولی لذت بخش بود و افتخار برانگیز .........اما....اما .....تا اینکه این پا شکست و در کنارش هم دل و روان و روح..........حالا بایست آقای ساده روی پای شکسته خویش و لبخند بزن تا دل شکسته ات نیز معلوم کسی نشود استوار باش تا روان خسته ات درمان شود ......امروز دیگر فقط تو نیستی ، در آغوشت و بر شانه ات کسان دیگری هستند باید بایستی و لبخند بزنی. خداوند قدرتش را هم به تو خواهد داد ........با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش........لیس الانسان الا ماسعی.......لا یکلف الله نفسا الا وسعها.........عسی ان تکره شیء و هو خیر لکم.........و من یتوکل علی الله فهو حسبه....
مشخصات وب
می نویسم پس هستم.در این مکان نوشته های شخصی من
فقط
در لینک "گاه نوشته های آقای ساده" گنجانده شده است.
ما را دل از کشاکش دنیا شکسته است
این کشتی از تلاطم دریا شکسته است
هر چیز بشکند ز بها می فتد ، ولی
دل را بها و قدر بود تا شکسته است
مخلص را در این وبگاه بزمی نهاده و اسباب عیشی ترتیب داده
دلم پیاله، مطربم ناله، اشکم شراب و جگرم کباب
اگر شما را هوس چنین بزمی و به یاد تماشای بی دلان عزمی است
بی تکلفانه به کلبه ام گذری و به چشم یاری در کویم نظری
مائیم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی