وقتی تو زنگ میزنی به اندازه تمام ساعات زندگیم وقت برای صحبت کردن دارم
وقتی تو قهر میکنی به اندازه تمام حوصله دنیا حوصله برای آشتی با تو دارم
وقتی تو صحبت میکنی به اندازه تمام اشتیاق دنیا مشتاق شنیدن توام
وقتی تو میخندی به اندازه تمام شادیهای دنیا شاد میشوم، اصلا چه بهانه ای برای شادی بالاتر از صدای خنده قشنگتوقتی تو گریه میکنی به اندازه تمام غصه هایدنیا در دلم غصه مینشید
وقتی...
وقتی...خدا رو شکر که تو هستی...
- هفت چیز است که خداوند از آنها نفرت دارد:
- نگاه متکبرانه،
- زبان دروغگو،
- دستهایی که خون بیگناه را میریزند،
- فکری که نقشه های پلید میکشد،
- پاهایی که برای بدی کردن میشتابند،
- شاهدی که دروغ میگوید،
- شخصی که در میان دوستان تفرقه می اندازد.
وقتی دل شیدایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها
گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
تا یاد تو افتادم ،
از یاد برفت آنها
سال نو مبارک
پ.ن: بعد مدتها امروز تونستم بیام اینجا، مشغله زندگی اینقدر زیاد بود که فرصت نشد حتی سر بزنم
چقدر زندگی انسان به اما و اگرها وابسته است، محکم ترین پایه های زندگی که فکر خراب شدنشم نمیکنی به یک لحظه از دست میره حالا کاری به این ندارم که چرا اینو میگم و چی شد که به این فکر رسیدم ولی چند مثال میارم
مثلا ثروتی که با یک معامله اشتباه با یه کلاهبردار از دست میره یا دانشی که با یک بیماری فراموشی از دست میره ، یا سلامتی که با یه تصادف که فقط چند ثانیه بیشتر طول نمیکشه از دست میره، پاکی که با یک وسوسه از دست میره و هزاران چیز دیگه
واقعا عجیبه زندگی بشر
یک بار دزدکی با هم رفتیم سینما و من دو ساعت تمام به جای فیلم او را تماشا کردم. دو سال گذشت. جیبهایم خالی بود و من هنوز عاشق فروغ بودم. گرسنگی از یادم رفته بود.
یک روز فروغ پرسید: «کی ازدواج می کنیم؟»
گفتم: «اگر ازدواج کردیم دیگر به جای تو باید به قبض های آب و برق و تلفن و قسط های عقب افتادۀ بانک و تعمیر کولر آبی و بخاری و آبگرمکن و اجاره نامه و اجاره نامه و اجاره نامه و شغل دوم و سوم و دویدن دنبال یک لقمۀ نان از کلۀ سحر تا بوق سگ و گرسنگی و جیبهای خالی و خستگی و کسالت و تکرار و تکرار و تکرار و مرگ فکر کنم و تو به جای عشق باید دنبال آشپزی و خیاطی و جارو و شستن و خرید و میهمانی و نق و نوق بچه و ماشین لباسشوئی و جارو برقی و اتو و فریزر و فریزر و فریزر باشی. هر دومان یخ می زنیم. بیشتر از حالا پیش همیم اما کمتر از حالا همدیگر را می بینیم. نمی توانیم ببینیم. فرصت حرف زدن با هم را نداریم. در سیالۀ زندگی دست و پا می زنیم، غرق می شویم و جز دلسوزی برای یک دیگر کاری از دستمان ساخته نیست. عشق از یادمان می رود و گرسنگی جایش را می گیرد...!
همیشه از وقتی که یادم میاد روی پای خودم ایستادم از اون زمانی که تو ۴ سالگی میرفتم نونوایی و نون میخریدم .......از اون موقع که تو هفت سالگی ۳ تا بچه کوچکتر از خودمو نگه میداشتم و نهار رو هم درست میکردم.......از همون موقع دبیرستان که کار میکردم هرچند مزدی خیلی کم داشت........همیشه هزینه کردن از جیب پدر برام سخت بود از درد مجبوری فقط بقدر رفع حاجت ..... از زمان دانشگاه که بورسیه بودم و تمام سعیم این بود که فشار کمتری روی خانواده باشه.........از همون ۲۲ سالگی بعد از دانشگاه که کاملا مستقل شدم و خوب همیشه سخت بود روی پای خود ایستادن ولی لذت بخش بود و افتخار برانگیز .........اما....اما .....تا اینکه این پا شکست و در کنارش هم دل و روان و روح..........حالا بایست آقای ساده روی پای شکسته خویش و لبخند بزن تا دل شکسته ات نیز معلوم کسی نشود استوار باش تا روان خسته ات درمان شود ......امروز دیگر فقط تو نیستی ، در آغوشت و بر شانه ات کسان دیگری هستند باید بایستی و لبخند بزنی. خداوند قدرتش را هم به تو خواهد داد ........با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش........لیس الانسان الا ماسعی.......لا یکلف الله نفسا الا وسعها.........عسی ان تکره شیء و هو خیر لکم.........و من یتوکل علی الله فهو حسبه....
هيچ وقت به اندازه زماني كه سر و كارمان با احمق است، نياز به هوش زياد نداريم.
در بررسی تاریخ انقلاب مشروطه یکی ازمهره های بسیار مهم و تأثیر گذاری که در عین حال کمتر معرفی و توصیف شده است سردر اسعد بختیاری است که بحق باید او را فاتح ملی ایران در اقدام شجاعانه ایل بختیاری درتهران نامید.
علی قلی خان سردار اسعد چهارمین فرزند حسین قلی خان ایلخانی بود و قبل از او برادرش اسفندیار خان لقب سردار اسعد داشت.
علی قلی خان پس از کشته شدن پدرش یکسال در زندان حاکم اصفهان که ظلل السلطان فرزند ناصر الدین شاه قاجار بود حبس بود او به نوعی شاید زندگی سیاسی خود را با زندان آغاز کرد.
با به قدرت رسیدن اتابک ستاره اقبال خانواده ایلخانی مجدداً درخشید.اسفندیار خان سردار اسعد اول به ایلخانی بختیاری رسید و علی قلی خان فرمانده سواران بختیاری گردید و این وضعیت تا عزل اتابک از حکمرانی اصفهان ادامه داشت.پس از عزل حاکم، سردار اسعد در سال ۱۳۱۸ هجری قمری به هند و سپس مصر سفر کرد و در همان سال به زیارت خانه خدا مشرف و سپس عازم پاریس گردید.دو سال بعد سردار اسعد به ایران بازگشت و در سال ۱۳۲۱ ق اسفندیار خان برادر بزرگترش فوت کرد عازم بختیاری شد و به تمشیت امور پرداخت.
سردار اسعد در بین ایل بختیاری دارای موقعیت ممتاز وویژه ای بود ومی توان او را نقطه محوری ایل بختیاری در دوران خودش نام نهاد.هر چند مسافرتهای او به اروپا برای مداوا بود اما بهر ترتیب او از نخستین کسانی بود که با مظاهر تمدن و فرهنگ و دموکراسی غرب آنها در فرانسه که مهد روشنفکری اروپا بود آشنا شد و به همین دلیل خود نیز واجد امتیازات روشنفکری منحصر به فرد گردید.پس از افتتاح مجلس اول در هجدهم شعبان ۱۳۲۴ هجری قمری وی مجدداً عازم پاریس گردید،در زمان به توپ بستن مجلس در سال ۱۳۲۶هجری قمری نیز که عده ای از رجال و آزاد یخواهان عازم اروپا شدند او در اروپاریس اقامت داشت.
استبداد محمد علی شاهی باعث تأمل و تفکر بسیاری از رجال و روشنفکران شد و یکی از دلایل مراجعت سردار اسعد به ایران نیز همین امر بود.در این بین تشویق ایرانیانی که با او ارتباط داشتند برای مراجعت او به ایران بسیار مؤثر بود.مخبرالسلط هدایت که آن هنگام در اروپا بسر می برد می نویسد:
شاخص میان ایرانیان علیقلی خان سردار اسعد است که غالباً اشخاص مهمی با او مراوده دارند و او را به بازگشت به ایران ورهبری نهضت تشویق می کردند.
علاوه بر این تشویق ها فتح اصفهان توسط بختیاری ها نیز در ترغیب او بسیار مؤثر بود.سردار اسعد در چنین شرایطی واردایران شد و در اولین قدم به اتحاد ایل بختیاری مشغول شد.پس از آن سردار اسعد جهت اطمینان خاطر خود نیاز به اتحاد با نیروی محلی دیگر در جنوب و جنوب غرب ایران یعنی قشقایی ها و طوایف عرب داشت تا با خاطری آسوده و مطمئن از پشت سر خود عازم فتح تهران شود.
ابتدا با شیخ قدرتمند اعراب ایران در خوزستان متحد شد وپس از آن با خوانین قشقایی نیز سوگند نامه ای امضاء کرد و پس از این اقدامات اردوی بختیاری برای حرکت به تهران در اصفهان مستقر شدند.
اردوی مجاهدین بختیاری از اصفهان و سواران جنگی سپهدار تنکابنی از دشت همزمان به سمت تهران حرکت کردند و در ۲۴ جمادی الثانی ۱۳۲۷ وارد تهران شدند.
شجاعت بختیاری ها و سواران تنکابنی به حدی بود که پس از چند روز شهر بالاخره تصرف شد شاه با پانصد تن از سران و بستگان به سفارت روس درپناهنده شدند .از اهمیت اقدامات بختیاری ها در فتح تهران همین بس که پاولویچ می نویسد:
در نهضت مشروطه خدمات بختیاری ها غیر قابل انکار است حتی می توان گفت که اگر سواران آنها در تحت ریاست سردار اسعد به تهران حرکت نمی کردند ،محمد علی میرزا به این سهولت میدان را خالی نکرد و به سفارت پناهنده نمی شد.
از این سخن می توان نتیجه گرفت که محمد علی شاه بیش از همه از حرکت بختیاری های و توانایی آنها ترسیده بود.هماهنگی خاص و تحت امر بودن نیروهای بختیاری و توانایی آنها در تحت فرماندهی مدبرانه سردار اسعد بختیار از نقاط قوت این نیرو در آزادی مجدد ایران پس از استبداد صغیر بود.
در اولین کابینه که پس از خلع محمد علی شاه تشکیل گردید ، سردار اسعد وزارت سران قشقایی و عرب در جنوب ایران گردید به حدی که نماینده انگلیس در خلیج فارس از تهران در خواست کرد که درصورت امکان سردار اسعد را وادار به استعفا کند تا از نا آرامی ها در منطقه جنوب جلوگیری شود که البته مورد موافقت قرار نگرفت.
علاوه بر این تلاشهای بختیاری ها در سرکوبی شورش های پراکنده ایران پس از خلع محمد علی شاه نیز بسیار واجد اهمیت است . شورش در زنجان را دولت به کمک نیروهای بختیاری تحت فرماندهی جعفر قلی خان امر بهادر فرزند سردار اسعد و ——-ارمنی —نشاند.در ادامه نیز دولت پس از ناکامی هایی ستارخان در سر کوبی شورش اردبیل و ناکامی این فرمانده در ایجاد نظم و امنیت درخط شمال شرق ایران مجدداً از نیروهای بختیاری تحت فرماندهی جعفر قلی خان امیر بهادر و ارمنی استفاده و شکست ستارخان را جبران و امنیت را به اردبیل بازگرداند.
رشادت و فداکاری هایی که ایل بختیاری برای اعاده مشروطیت انجام دادند و تحت فرماندهی سردار اسعد نتایج مهم و مؤثری رانیز به همراه داشت.اما به علت نداشتن تجربه سیاسی و پختگی درامور اداری به رغم توان بالای نظامی استفاده نمایند.پس از مرگ علیقلی خان فرزندش جعفر قلی خان امیر بهادر لقب اسعد را به ارث برد و مدتی در کرمان و خراسان حکومت داشت پس از کودتای ۱۲۹۹ به جمع دوستان سردار سپه پیوست و وزارت پست و سپس وزارت جنگ را نیز در سلطنت رضا شاه تجربه و در نهایت نیز به دستور رضا شاه پهلوی به قتل رسید.
تجربه بختیاری ها در جریان مشروطه و موارث پس از آن و بررسی فرازو فرود سران این ایل بزرگ ثابت نمود هر چند که این مردان جنگ به جهت صداقت در عرصه حیله گریهای سیاست ضعیف بودند اما چیزی از ارزش اقدامات شجاعانه و متهورانه ایشان از این بابت کم نخواهد شد.
زرد كوه تو كم بنال بهل مو بنالم
كشتيه شيرونمه حالي وابيده مالم
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
وقتی دل انسان کویری میشود و باران نمی آید
اشک ترکهای دل را سیراب میکند.
باهرکه دوستی خود اظهار میکنم
خوابیدهدشمنی است که بیدار میکنم
گناهانم را دوست دارم
بيشتر از تمام کارهاي خوبی که کرده ام
مي داني چرا
آنها واقعی ترين انتخاب هاي منند !!!
مشخصات وب
می نویسم پس هستم.در این مکان نوشته های شخصی من
فقط
در لینک "گاه نوشته های آقای ساده" گنجانده شده است.
ما را دل از کشاکش دنیا شکسته است
این کشتی از تلاطم دریا شکسته است
هر چیز بشکند ز بها می فتد ، ولی
دل را بها و قدر بود تا شکسته است
مخلص را در این وبگاه بزمی نهاده و اسباب عیشی ترتیب داده
دلم پیاله، مطربم ناله، اشکم شراب و جگرم کباب
اگر شما را هوس چنین بزمی و به یاد تماشای بی دلان عزمی است
بی تکلفانه به کلبه ام گذری و به چشم یاری در کویم نظری
مائیم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی